آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
نويسندگان |
شعر
شعر
زما دو خاطره ی بی دوام می ماند زمی نه حال که دردی به جام می ماند چه سال ها که زمین بی من و تو خواهد گشت که صید می رمد از دام و دام می ماند! از این تردد دایم- که در نظرجاری- کدام منظره ی مستدام می ماند؟ خطوط منکسری با شتاب می گذرند بر این صحیفه-که گفت؟-از تو نام می ماند چه سایه وار سواران در آستان غروب.. چه نقشی؟ از که؟ در این ازدحام می ماند؟ چه باغ ها به گذر ها -پرازشکوفه ی سیب- چه عطر ها که تورا در مشام می ماند ستاره ها و سحر هاوصخره ها وسفر... چه خوب! زینهمه بر جا کدام می ماند مسافران زعطش دسته دسته میمیر ند و چشمه ی حیوان در ظلام می ماند...
|
|||
![]() |